پسر گلم! بارها این پست رو بخون.
عزیزم!نازنینم!بهترینم! این خاطره رو واسه این برات نوشتم که هم تو بدونی و هم به خودم یادآوری کنم که:" مهربونی کردن خیلی آسونه،ما یادمون رفته. " روز پنجشنبه شیراز بودیم و برای انجام کاری به مسیری رفته بودیم که برام خیلی آشنا نبود.همون موقع گفتی دستشویی دارم.ماشینو جلوی مغازه ای پارک کردیم و از مغازه دار آدرس دستشویی رو پرسیدم.گفت این دورو برا جایی نیست که بتونی استفاده کنی.فروشگاه رفاه روبرو دستشویی داره که طبقه سومه و مخصوص کارکنان هست و بهتون کلیدش رو نمیدن.یه محضر هم ته اون کوچه بن بسته.شاید دستشویی داشته باشه. منم تو رو بغل کردم تا از یه خیابون بزرگ و پر ازماشین رد بشیم.بعد هم یه مسیر طولانی رو تا آخرای کوچه باید میرفتیم.وس...
نویسنده :
مامان
4:19