ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

  ̃๏̯̃๏

پسر گلم.امروز بابایی برای یه ماموریت دو روزه رفت کیش. تو اینقدر دلت براش تنگ شده که بعد از ظهری نقاشیش رو  کشیدی.دریا رو کشیدی با کشتی و خورشید.دریا و کشتی رو به این علت کشیدی که میدونستی باباجون به این طریق رفته کیش. خورشید رو هم که من شنیدم توی نقاشیهای بچه ها نماد پدره. فدای اون دلت بشم.برای اینکه از اون حالت درت بیارم گفتم من میخندم منو بکش .ولی گفتی دوست ندارم.              سر شبی صدای بوق یه اتوبوس رو شنیدی گفتی بابای منو آورده؟ من دلم برا بابام میسوزه(=دلم برای بابام تنگه)        بعداً نوشت: نمیدونم چند صدبار ازم پرسیدی...
23 شهريور 1390

پاییز و ماهان! از هردوتون معذرت میخوام.

گل پسر مامانی!یه وقتا مامان عاشق فصل پاییز بود و از دیدن این همه رنگ و نقش دیگه رو زمین راه نمیرفت تو آسمونا سیر میکرد.ولی حالا چند سالیه که با اومدن فصل پاییز دیگه اونقدرا خوشحال نمیشه.آخه باز دوباره مجبوره تو رو بذاره و بره سرکار.                            نمیدونی چه عذاب وجدانی دارم.همیشه فکر میکنم وقتی بزرگ بشی چه حسی داری از اینکه مامانت شاغل بوده؟خوشحالی و مفتخر یا ناراحت و معترض؟آخه هر دو مدلش رو دیدم. امیدوارم منو درک کنی.نمیدونی وقتی ازت دورم و بهت فکر میکنم قلبم میخواد از سینه بزنه بیرون پ...
16 شهريور 1390
1