من دیگه از حموم بدم نمیاد
چند مدت پیش پستی داشتیم که دراون از بد حمومی تو نوشته بودم.تعدادی از خاله های مجازی مهربون هم تجربه هاشون رو گفتن که همینجا از همشون تشکر میکنم.
اغلب پیشنهادها به نحوی اجرا شده بود مث بردن اسباب بازی یا خوراکی یا جایزه به داخل حمام.که نتیجه نداده بود.
امروز بعداز ناهار داشتیم ماشین بازی میکردیم .من پلیس پودم و ماشینم کثیف شده بود و تصمیم گرفتم ببرمش کارواش.این کارو توی حموم کردم.تو در حمام ایستادی و با خنده به من نگاه کردی.یادم به پیشنهاد مامان آناهل افتاد.(استفاده از کامیون)
گفتم بیا بازی کارواش.من ماشین بزرگ رو استخر میکنم و ماشینها رو توش میشورم.وقتی داشتم کامیون رو آب میکردم و ماشینها رو توش میذاشتم اومدی داخل و کم کم بازی شروع شد.چند دقیقه ای بازی کردی که یه دفعه سرت رفت زیر آب و موهات خیس شد.با ترس یه نگاه به من انداختی و من الکی قهقهه زدم:"وای چه خنده دار".تو که عکس العمل منو دیدی دوباره اینکارو تکرار کردی و ترست ریخت. منم همینکارو کردم.خیلی خوشت اومده بود.پیشنهاد دادم که توی کامیون بشینی..........بعد دوش رو باز کردیم و بارون بارون.................
حدود نیم ساعتی آب بازی کردی و کاملا خودت رو شستی.البته با لباس.حاضر نبودی لباستو دربیاری.منم اصرارت نکردم تا لذت ببری.بعد از نیم ساعت راضی شدی که لباساتو دربیارم و نزدیک نیم ساعت دیگه بازی کردیم.تو هم برای اولین بار با لذت از شامپو و صابون و.... استفاده میکردی و به من گفتی مامان من بزرگ شدم خودم حموم میکنم.
واااااااااای که چقدر این حموم به هردومون چسبید.ولی حالا یه مشکل جدید پیش اومده:حاضر نیستی از حموم بیای بیرون!حتی وقتی حوله تنت کردم هم باز برگشتی و چند دقیقه دیگه تو حموم بازی کردی.
آخر سر هم که با هزار مکافات بیرون اومدی یه پتو انداختی پشت کامیون روی ماشینها تا سردشون نشه.