خونه ی خاله
چند ماهی بود که خاله ندا رو ندیده بودیم.روز چهارشنبه رفتیم خونشون و دو روز اونجا بودیم.خیلی خوب بود.
خاله ندا دوتا کتاب واست گرفته بود و یه سری برچسب ماشین.(بازیگرهای فیلم ماشینها)
همین که برچسبا رو دیدی امونشون ندادی و همه رو جدا کردی.تو این دو روز هرجای خونه خاله ندا رو نگاه میکردی برچسبا رو میدیدی:رو آینه.رو دیوار.رو مبل و میز.توی دستشویی. وسط رختخواب.کف پا.توی موها.......فکر کنم خاله ندا هنوز داره خونشو تمیز میکنه.
راستی اینو هم بگم که با خاله ندا کارت دعوت تولدت رو به شکل ماشین طراحی کردیم.بعدا توی یه پست که مخصوص تولدته عکسشو میذارم.
دلت میخواست بازم بمونیم ولی بابا کار داشت و ما باید برمی گشتیم.به عشق دریا راضی شدی.غروب هم ساحل خلیج فارس بودیم.
وقتی هم آخر شب رسیدیم خونه.بدو رفتی وضو گرفتی گفتی نمازمو نخوندم.الهی من فدات بشم.مامان التماس دعا داره.