تو یار مهربانی
سلام شیرینتر از عسل!
مامان به فدای تو پسر مهربان و هنرمند و فهمیده.اصلا مامان به فدای همه بچه ها که اینقدر دلشون پاکه. ماهان عزیزم وجودت چنان آرامشی بهم میده که تا قبل از مامان شدن هیچ وقت تجربه نکرده بودم حتی توی شیرینترین لحظات زندگیم.اصلا این آرامش از یه جنس دیگه س.با وجود اینکه مشغله ذهنیم خیلی بیشتر از قبله و آشوب و گاهی اضطرابهای مادرانه ای تو دلمه که میزانش اصلا قابل مقایسه با قبل نیست اما آرامشم هم قابل مقایسه با قبل نیست.
پسرم ممنونم که هستی.
خدایا خیلی متشکرم.آرامشم را در پناه خودت حفظ کن.و به من هم توان جبران لطف بودنش رو بده.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
بعد از ظهری داشتیم تلویزیون میدیدیم .شبکه دو قسمتی از رزمایش نیروهای مسلح رو نشون داد که در حال تیراندازی با هواپیماهای جنگی بودند.سریع دستت رو روی چشم من گذاشتی و گفتی مامان نگاه نکن.اینا برای تو خوب نیست.
صد حیف که دیدن این تصاویر برای مامان عادی شده (هر چند که اگر عادی هم نبود کار چندانی از دستم برنمی آمد)حداقل کاری که از دستم برمیاد اینه که دعا کنم زمانی که انشاءالله تو به سن من رسیدی صلح و آرامش همه دنیا رو گرفته باشه و جنگ و خونریزی رو فقط تو داستانهای تاریخی و موزه ها ببینید.آمین.
خدایا کمکم کن که فقط دعا گو نباشم و بتونم حداقل به سهم خودم به فرزندم بفهمونم قباحت این اعمال رو.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
این هفته خاله سفیده(=سپیده:مربی مهدتون)به مناسبت هفته کتابخوانی ازتون خواسته بود که یه کتاب با موضوع آزاد درست کنید.واینجوری شد که تو نویسنده شدی و اولین کتابت رو چاپ کردی.کتاب فصلها.
به جز بریدن اون شکوفه های صورتی همش کار خودته.حتی صحافی.
آخر هنریا عزیزم.
پاییزی قشنگتر از این من ندیدم.