حافظ ٢
سلام بهترینم!
از صبح دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.آخه چهارشنبه ها روز مخصوصی برای ما دوتاست.هردومون خونه ایم و خیلی از کارایی که دلمون میخواد رو انجام میدیم.اما امروز اینطور نبود مهد کودک میخواست شما رو ببره فرودگاه بازدید.بعد از اون هم برید باغ و ناهار هم همونجا باشید.دلم نیومد نفرستمت.تو رفتی و منم شدم مرغ سرکنده.هیچ کاری نکردم حتی تخت رو هم مرتب نکردم.شیطونه هم مرتب گولم میزد که پاشم بیام دنبالت.از بس دلم تنگ شده بود اومدم نی نی وبلاگ یه عالمه واست نوشتم اما کامپیوتر هم مث من قاطی کرد و همش پرید.دیگه طاقتم تموم شد ساعت ١ اومدم دنبالت.
یه جایزه هم داده بودم مربیتون بهت بده با وجودی که اصلا ندیدیش نمیدونم از کجا دوزاریت افتاده بود که ازم پرسیدی مامان تو آوردی نه فرشته مهربون مگه نه؟
یه غزل از حافظ رو خاله سفیده(=سپیده) بهتون یاد دادن که خیلی بامزه میخونیش:
نوبهار است در آن کوش که خوشکل(خوشدل) باشی که بسی گل بدهد(بدمد)باز و نه در دل باشی(تو در گل باشی)
من نگویم که کنون با که نشین و چه بپوش که تو خود دامی(دانی) اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی بظت(وعظت) آنگاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر خالی به در است(دفتر حالی دگرست) حیف باشد که زکار همه غافل باشی
البته تا همینجا رو یادتون دادن و وقتی من ادامه شو میخونم میگی من ٢ش رو خوندم.(آخه مگه سی دی هست که جنابعالی ٢ش رو خوندین خوشمزه من!)
---------------------------------------------------------------------------------------------------
رفته بودیم روضه.با بابات قسمت آقایون بودی.بعد که اومدین بیرون از من میپرسی مامان خ ام ن ه ای شما زن بود یا مرد؟میگم همون خ ا م ن ه ای شما صداش با بلندگو اینور هم میومد.بعدش ازت میپرسم روضه که خوندن تو چکار کردی:گفتی ما گریه کردیم.با اشاره جریان رو از بابات پرسیدم گفت همین که دید مردم گریه میکنند گفت بابا پاشو بریم خونه.