ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

بردن یا نبردن مسأله این است.

1390/11/2 0:16
نویسنده : مامان
3,075 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشمزه من!

  اوایل مهر یه روز که برده بودمت مدرسه اینقدر شیطنت کردی که دیگه پشیمون شده بودم از مدرسه بردنت.تا اینکه چند وقت پیش تو امتحانا یه بار دیگه بردمت.اما قبلش حسابی باهات شرط کردم که تو مدرسه اذیت نکنی و خدا رو شکر همینطور هم بود.

  اما این قضیه شرط کردن من با تو وسیله دستت داده.بهت میگم ماهان جون الان نباید هله هوله بخوری.میگی "مامان ببین منو:من تو رو با خودم پیش دبستانی نمیبرم."

  پیشنهاد میدم بریم کیک درست کنیم:  "ـ وای مامان چقدر باحالی.من تو رو پیش دبستانی میبرم."

  وقتی درخواست کردی سی دی کارتونی ببینی گفتم نه مامان امروز نیم ساعت سی دی دیدی.دیگه بیشتر اجازه نداری. با اخم گفتی :"وقتی مث بابام بزرگ شدم رفتم مدرسه تو رو با خودم نمیبرم پیش دبستانی."

  یه دفعه یاد کتاب قورباغه میکنی.میارمش.ازم میخوای از روش بخونم.اوامر عزیز چندین بار اطاعت میشه.نظرت برمیگرده و میگی که منو پیش دبستانی میبری.

  میخوای تو سرما و موقع استراحت همسایه ها بری تو حیاط،نمیذارم.پیش دبستانی بردن من ممنوع میشه. 

  بهت میگم امشب میخوام بیام مهمونت بشم تو اتاقت بخوابم.فی الفور مجوز پیش دبستانی صادر میشه.

  آخر شب هم که خوشحال بودی خواستم شانسمو امتحان کنم .میپرسم من اومدم پیش دبستانی شما چکار کنم؟بلافاصله میگی مگه خودت مدرسه نداری؟

 خلاصه اینکه مامان جرأت نداره دست از پا خطا کنه.سریع تهدیدش میکنی که با خودت پیش دبستانی نمیبریش.

  حالا این مامان سر تا پا عشق تو داد میزنه دوستت داره.(هر چند که اگه الان بیدار بودی میگفتی دادنزن نمیبرمت پیش دبستانی).و برای تک تک تهدیدات غش و ضعف میکنه.چه پیش دبستانی ببریش چه نبریش.

   خدا کنه بزرگتر که میشیم ،زورمون زیادتر که میشه،جایگاهمون بلندتر که میشه و....تهدیدامون بزرگتر نشه.آمین.

                زتمام بودنی ها تو فقط از آن من باش       که به غیر باتوبودن دلم آرزو ندارد.

                           

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (51)

مریم
2 بهمن 90 0:17
سلام عزیزم ببخش مطلبتو وفت ندارم کلشو بخونم می خوام بخوابم گفتم نظر بزارم بدونی اومدم فردا می خونم کلشو


فدات.
مریم
2 بهمن 90 0:22
قربونش بره خاله مریممثل پسر پسر عمه عم مهرداد اونم خیلی شیطوونه بعدا برات ازش تعریف میکنم ولی اون الا 1دبستانه
مامان علی مرتضی
2 بهمن 90 1:10
خصوصی


شما هم خصوصی.منتظر خبرای خوبم.
مامان ویهان
2 بهمن 90 2:34



مریم
2 بهمن 90 10:35
خوندم خیلی با مزه بود بجه هه خیلی شیطونن
بهار(مامانی شهراد)
2 بهمن 90 11:46
سلام عزیز دلم آپ کردم بدو با مامانی بیا پیشمون
یاس
2 بهمن 90 17:22



X:
خاله ندا
2 بهمن 90 17:30
ای خاله قربونت بره دلم برات ضعف رفت!!!! مامانی سعی کن حرف گوش کن بشی خوب




مامان آرميتا
2 بهمن 90 19:37
خيلي بامزه و جالب بود هميشه كمي شيطون هستند بچه ها اما دوست داشتني آپم گلي
مامان ریحانا
3 بهمن 90 0:04
سلام
چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده را می کشد .
خداوندا در این آخر ماه صفر به حق خون حسین ابن علی به دردهای دل زینب به غریب امام هشتم و به حرمت آقا رسول الله گیرنده این پیام و عزیزانش را در زمره یبهترین بندگانت و مایه مباهات فرشتگانت قرار ده و حاجات خیرش را بر آورده ساز آمین


و نویسنده اش را.آمین.
مامان آرمان
3 بهمن 90 0:21
سلام.
میترسم یک چیزی بنویسم که آقا ماهان ما را هم نبره پیش دبستانی...
پس خیلی آروم و با احتیاط مینویسم..........
..................
خیلی ماشاءا.......بزرگ شدی من هم دعای مامان مهربون را تکرار میکنم و مینویسم اگر روزی در آینده نزدیک قوی شدی و به جایگاهی رسیدی....محکم باش نه با تهدید......


مامان زهره
3 بهمن 90 9:02
سلام. خانوم آموزگار . تازه اولشه کجاشو دیدی. فکر کردی معلمی اون همش باید بگه چشم. نخیر شما توی خونه شاگرد آقازاده هستین.


بله.
مامان زهره
3 بهمن 90 9:03
خوشم می یاد اگه بچه های مدرسه مجبورن اوامر شما را اجرا کنن. ماهان جونم تافته جدا بافته است.



بله.
مامان زهره
3 بهمن 90 9:04
اول صبحی به خدا حال می ده سر به سر استاد گذاشتن


بله.
مامان زهره
3 بهمن 90 9:06
مدیرم صبحی می گه سحر خیز شدی. خبر نداره از موقع ای که وبلاگ دار شدیم یه چیزی را باید فدای چیز دیگه کنیم.
دوستتون دارم. ماهان جون را بپوشون که سرما نخوره. خودت خوردی ، اشکال نداره. بابا هم که حساب نمی شن.


بله.
بیتا مامان ویهان
3 بهمن 90 13:18
از آشنایی با شما خیلی خوشحالم


مامی امیرحسین
3 بهمن 90 13:27
ای جانم...حالا دیگه مامانو تهدید میکنی؟خوب میکنی..!ولی به نظر من ببرش پیش دبستانی اگه مامان خوبی نبود اونوقت نبرش پیش دبستانی!


زرین تاج
3 بهمن 90 14:48
سلام ماهان ماهان.
خیلی ممنون که اومدی چه جالب که ماهان شما هم عشق ماشین و هم پیش دبستانیه . خوب با هم خیلی تفاهم داریم خواهر .


سلام خانمی.ماهان من عشق ماشین هست ولی تو رویای پیش دبستانیه.
مامان علی
3 بهمن 90 16:42
قورررررررررربونت برم با این تهدیدات ... اگه اونجا بودم حتما لپتو می کشیدم تموم شده بودی..... آخه مامانی حرفا می زنیا به این ماهانی دل نازک تر از گل میاد تهدیداش بزرگتر ازین باشه؟ ماهان لطفا مامانتو ببر پیش دبستانی گناه داره بینوا خیلی دلش برا مدرسه تنگ شده ولی ماهان "تو بر ره خود باش و دگرگونه مشو" خاله
دعای قشنگی بود وشعر لینک عکسم آرزوی قشنگی.. قوربون اون نگاهت برم که یه دنیا حرفه


سلام خاله جون.ممنون از تعریفاتون.من شما رو پیش دبستانی میبرم.
مامان کیارش
3 بهمن 90 18:12
سلام .امان از دست بچه ها.....با همه این حرفها همه زندگیمون همین بچه ها هستن .ماشااله ماهان جون باهوشه می دونه با مامانش چه جوری حرف بزنه.
بهارك
3 بهمن 90 18:44
سلام طراحي عكس با دكورهاي اتليه و طراحي قالب وبلاگ و تقويم و.... سر بزنيد پشيمون نميشيد.. ممنون ميشم مارو لينك كنيد..
مامان رومینا
3 بهمن 90 22:41
قربون این تهدیداشماهان جان ما رو با خودت پیش دبستانی میبری؟


اگه قول بدین اذیت نکنین.
دیشب یه بار تصمیم گرفت منو ببره پیش دبستانی.ولی با جدیت اعلام کرد اونجا اذیت نکنم.
ya30
4 بهمن 90 0:01

manam pish dabestani mokhom mano mibare?
upam



ta fekrasho bekone
مامان ثنا و ثمین
4 بهمن 90 2:12
چه بامزه میگه.این بچه ها چقدر دوست دارن زودتر بزرگ بشن
مامان نیایش
4 بهمن 90 18:04
قربون این پسر شیرین زبون و با مزه الهی عزیزم همیشه سالم باشی
قدر این مامانی خوش ذوقت رو بدون بوس برای شما
عزیزم منو که پیش دبستانی میبری با خودت آره؟


كاكل زري يا نازپري
4 بهمن 90 18:17
سلام پسر خوشكل خوبييييييييي؟؟؟ با اين شيرين زبوني هات دل همه رو بردي كههه ههه ه هه ه ه ه چه عكس نازيييييييي
مامان پریسا
4 بهمن 90 21:34
شما دقت کن که پیش دبستانی برای ماهان جون چقدر مهمه!!!!!11


دقیقا.
مامان پریاگلی
4 بهمن 90 23:49
مامانی رو نمی بری نبر
ولی قول بده ما رو ببری


مامان ریحانا
5 بهمن 90 2:35
مشکی از تن بدرآرید ربیع امده است خم ابرو بگشایید ربیع امده است مژده ای ختم رسل داد که اید به بهشت هرکه بر من خبر ارد که ربیع اماده است ماه ربیع الاول مبارک
مريم مامان ماهان
5 بهمن 90 8:22
سلام خيلي بامزه بود. بچه ها خيلي خوب و جالب از حرفهاي خودما عليه مون استفاده مي كنن ببوس ماهان جونو
(◕‿◕)✿ ایلےِ پِسَري ✿(◕‿◕)
5 بهمن 90 10:32
رَسول اَکرَم صَلی الله عَلیه وَ آله فَرمودَند : هَـرکـَس بِشارَت ماه رَبیع الَاوَل را به مَن بِدَهَد ؛ مَن بِشارَت بِهِشت را به او می دَهَم . اَوَلــــــــــــــــ رَبـــــیــــــع مـُـبــــــــارَکــــــــــــــــــــــ بــــــــاد اَوَلــــــــــــــــ رَبـــــیــــــع مـُـبــــــــارَکــــــــــــــــــــــ بــــــــاد
مادر کوثر و علی
5 بهمن 90 11:37
مشکي ازتن به در آريد ربيع آمده است*/ خم ابرو بگشايد ربيع آمده است */ مژده اي ختم رسل داد که آيد به بهشت*/ هرکه برمن خبر آرد ربيع آمده است
دایی سامان
5 بهمن 90 13:00
خوش به حالشون با این عالم بچگیشون.سادگیشون.

از این که دارم بزرگ میشم(پیر)خیلی سختمه.

کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدم!!کاش هنوز تو خونه قدیمیه فردوسی بودیم کاش هنوز رنو قرمزه رو داشتیم

پ.ن:اینا ربطی به فشارایه امتحانا نداره


کاش هنوز از راه مدرسه میومدی خونه ما.کاش...
(◕‿◕)✿ ایلےِ پِسَري ✿(◕‿◕)
6 بهمن 90 8:37
ذکر حق ای یار من بسیار کن / تا توانی کار خوش در کار کن پاک باش و بی وضو یک دم مباش / جز که با پاکان دمی همدم مباش دور باش از مجلس نقش خیال / صحبتی می دار با اهل کمال .
مامان ماهان
6 بهمن 90 9:29
وای عزیزم دعای آخرت خیلی قشنگ بود امیدوارم که همینطور بشه و بلند آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــن میگم ماهان جونم اگه شیطونی نکنم منم با خودت ببر پیش دبستانی قربون شیرین زبونیت
✿الهام مامان رامیلا ✿
6 بهمن 90 13:30
ای جانم انشالله زود زود میری پیش دبستانی عزیزم خدا حفظت کنه
مامان اسراواسما
6 بهمن 90 16:10
قربونش چه تهدایی میکنه
خاطره مامان بردیا
6 بهمن 90 23:32
سلام عزیزم. ممنون بابت راهنمایی در مورد پرستار. مرسی گلم


سلام.خواهش میکنم.انجام وظیفه بود.
مامان حارث
7 بهمن 90 9:14
خصوصی
مامان حارث
7 بهمن 90 9:15
ماهان خوشگلت رو ببوس
سعیده
7 بهمن 90 12:13
سلام مامان ماهان خوشحالم کردی که به وبم سر زدی وب قشنگی داری ماشالله ماهانت هم خیلی نازه خدا برات حفظش کنه
مامان امیر علی
7 بهمن 90 15:58
سلام عزیزم کلی خندیدم از نوشته های قشنگت از دست این پسر .واقعا ما پدر ها و مادرها در همه حال عاشقانه می پرستیمشون و دوستشون داریم کاش درک داشتند و می فهمیدند .پسر شیطون منو ببوس و ایشاله همیشه شاد و سلامت در کنار هم روزهای خوب و خوش داشته باشین
مامان ریحانا
7 بهمن 90 16:17
سلام خصوصی داری گلم


سلام.ممنونم.به زحمت افتادین.خودم یادم رفته بود این سوال رو.
مامانه هستی
7 بهمن 90 17:42
ای جان..قربونش برم. اتفاقا دختر منم امروز می گفت مامان می خوام سرکارتو ببینم.اما کار من طوری نیست که ببرمش.چون محل کارم هواش آلودست..
مامان سانای
8 بهمن 90 10:37
بچه های این دوره زمونه بلان آفرین پسر شیرین زبون
مامانی درسا
8 بهمن 90 11:43
گل پسرم خیلی باحالی . مامانش واقعا" بعضی وقتا از دست زبون این کوچولوها آدم نمیدونه به کجا پناه ببره . خدا نگهدارت باشه خاله
مامان اميرحسين
8 بهمن 90 13:00
واييييي از دست اين بچه ها مامان ماهان حواستون باشه دست از پا خطا نكنين وگرنه پيش دبستاني رو از دست ميدينا
مامان طاها
8 بهمن 90 17:24
نمی دونم چرا اینجوریه کاری که باید یاد بگیرن زمان میبره اما وقتی کاری که نباید به خاطر بسپرن و یاد بگیرن و حالا بیا همچین یاد میگیرن که بیا و ببین
مامانی حالا بگو تکلیفت چیه میری پیش دبستانی یانه


بستگی به ماهان داره.
بهار(مامانی شهراد)
9 بهمن 90 17:59
❀سلام عزیزم✈زود با این هواپیما بیا پیشمون
مامان حسني
12 بهمن 90 10:27
اي جانم عجب تهديدات شديدي ماهان جونم منم دقتل(دختر) خوبيم منو ميبري پيش دبستاني
مامان آناهل
14 بهمن 90 10:01
خبری از این پسملمون نداریم که هنوز میره مهد یا نه. ولی چقدر خوب که پیش دبستانی رفتن براش یه امتیاز مثبت شده . آناهل رو یه بار بردم مهد ببینم عکس العملش چیه . نمیدونی از اون روز تا حالا مهد شده کعبه آمالش . هر روز به یه بهونه از زیرش در میرم .

دست و پا شکسته مهد میره.بیشتر روزا خودم نمیذارم بره.