ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

ببار بارون ببار.....

1390/8/16 2:30
نویسنده : مامان
1,711 بازدید
اشتراک گذاری

سلام لطیف ترین احساس!

 الهی فدات بشم شیرینم که تو هم عاشق بارونی.از شهریور منتظر بارون بودی و بارها پرسیدی مامان! پس کی بارون میاد؟ شکلک های مهساگفتم باید پاییز بشه.پاییز هم اومد و خبری از بارون نبود.باز می پرسیدی چرا بارون نمیاد؟شکلک های مهسا گفتم باید هوا سرد بشه،ابرا بیان تو آسمون بعد بارون بیاد.

امروز ظهر که از مدرسه اومدم،بدو اومدی جلو و با خوشحالی گفتی:خانم مبری(=مربی)گفته بارون میاد.شکلک های مهساپرسیدم میدونی چه جوری بارون میاد؟گفتی دونه دونه.

غروبی نماز مغرب رو که خوندم احساس کردم صدای نم نم بارون میاد.پنجره رو که باز کردم واااای...... شکلک های مهسا نفهمیدم چطور صدات زدم اومدی پشت پنجره.بابایی هم چترت رو آورد و رفتین تو حیاط. با خوشحالی و هیجان تمام و صدای بلند شعر پاییزه و پاییزه رو میخوندی.اینقدر شاد که همسایه ها رو هم به حیاط کشوندی و تو شادی خودت شریک کردی.شکلک های مهسا

شب هم با قصه بارون خوابیدی فرشته من.شکلک های مهسا

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comخدایا رحمتت رو شکر.بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

ببار بارون.بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comخدایا رحمتت رو شکر.بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

امروز از طرف مهد به مناسبت عید قربان یه بره کوچولوی خوشکل بهت هدیه داده بودن.عیدت مبارک پسر گلم.انشاءالله یه روز از صحرای عرفات بهم زنگ بزنی و عید رو تبریک بگی.شکلک های مهسا

اي صبا از من به اسماعيل قرباني بگو/// زنده برگشتن زكوي دوست شرط عشق نيست

 صبح قبل از اینکه بری مهد بهت زنگ زدم تا حالت رو بپرسم.اینقدر با احساس و شیرین باهام صحبت کردی که همکارام به وجد اومدن چه برسه به من.شکلک های مهساموقع خداحافظی هم چنان عاشقانه و از صمیم قلب بهم گفتی "مواظب خودت باشی ها"که من پر در آوردم.خدا جونم!دیگه ازت چی میخوام؟؟شکلک های مهسا

ـــــــــــــ ـــــــــــــ ـــــــــــــ ــــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــــ ــــــــــــــ ــــــــــــــ ـــــــــــــــ

شکلک های مهساپ.ن:خیلی فرقه بین متنی که با احساس بنویسی  و دو ساعت براش وقت بذاری با متنی که یهو بپره و مجبور بشی تا صبح نشده ده دقیقه ای  پاکنویسش کنی.

 

                        فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

dp
16 آبان 90 2:38
سلام . باز هم زیبا نوشتید . به وبلاگ نازدونه من هم سری بزنید . عیدتون مبارک
خاله ندا
16 آبان 90 10:37
قربونت برم خاله جون ...منم مثل تو عاشق بارونم امیدوارم همیشه شاد باشی عیدت هم مبارک عزیزم


عید شما هم مبارک خاله جون.
مامان گیلاس
16 آبان 90 12:04
خوشا آنان که با حق آشنایند / مطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود را / فدای امر الله می نمایند

عيد سعيد قربان ، جشن «تقرب» عاشقان حق بر شما مبارك
اگه موافقید تبادل لینک کنیم


عید شما هم مبارک.لینک شدید.
مریم
16 آبان 90 13:07
عیدتون مبارک گلم!
مریم
16 آبان 90 14:46
عیدتون مبارک.منم لینکتون کردم


سلام.عید شما هم مبارک.ممنون.منم شما رو لینک کردم.
مامان امیر علی
16 آبان 90 18:11
عید شما مبارک .شاد و سلامت باشین
کوثر آبجی کیمیا
16 آبان 90 18:44
سلام خاله جونم عید شما هم مبارک
کوثر آبجی کیمیا
16 آبان 90 20:25
سلام دوباره خاله جونم...

شما که پایین هر پست مینویسین:

درعمق قلبم آرزویـــــــــــــــ❤ــ ماهان

اونو خودتون درست کردین یا براتون درستش کردن؟


خودم درست کردم خاله جون.اگه راهنمایی بیشتری خواستین در خدمتم.
مامان آناهل
17 آبان 90 8:35
مثل همیشه با احساس نوشتی . زنده باشی ماهان عکست خیلی ناز شده. مامانی مواظب خودت باشی هااااا.
مامان پارسا
17 آبان 90 10:09
وروجک بلا حسابی ذوق کرده از دیدن بارون منهم امیدوارم سفر حج روزی تمام کسایی که دوست دارن تو جوونی برن مکه باشه ببعی تونم خیلی نازه
مامان آترين
17 آبان 90 10:33
چه وب لاگت ناز شده كاردستيت هم خيلي جالب و بامزه است
مامان الی
17 آبان 90 14:28
سلام عزیزم خوبین ؟
چه وبلاگ قشنگی واسه گل پسر نازتون درست کردین!!!!!!
عکسهای ماهان جون رو که دیدم متوجه شدم ما توی یک شهر زندگی میکنیم ولی فکر کنم شما پردیس هستین و ما 372 واحدی .عکس اون گوسفند عید قربان رو که دیدم چون زن عموی سامیار مربی مهد اونجاست و از اینها درست کرد و به سامی داد متوجه شدم .انشالا یک روز همدیگه رو ببینیم.
ماهان رو ببوس

سلام.خیلی خوشحال شدم.چه عالی.ولی من نمیدونم 372 واحدی کجاست؟؟؟2500 واحدی و توحید و پردیس رو فقط شنیده بودم.احتمالا اطراف تندگویان؟؟؟
جاریتون مربی چند ساله ها هستن؟

مامان سانای
17 آبان 90 14:41
پسرت هم مثل خودت با ذوقه
سجاده نشین ره عشق
17 آبان 90 20:46
شلام دوست جون خودم عکسای جدید منو میتونین از این سایت جدید دیدن کنین امضا: سید امیر عباس حسینی(امیرعباس بابا)
ملیحه
17 آبان 90 23:02
وای بارون بارون ... واقعا خدایا رحمتت رو شکر
مامان یاس
17 آبان 90 23:20
سلام به مامان خوب با نی نی قند عسلشون من مامان یاس هستم نی نی ندارم ولی دعا کنید توفیق پیدا کنم نی نی هم مثل نی نی شما شیرین داشته باشم. خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم من شما را لینک میکنم شما هم منو لینک کنید و بیایین به این خانه تازه تاسیس ما سربزنید.من وبابا حسن تازه عروسی کردیم و عاشقانه داریم زندگی میکنیم که یه هو دیدیدم این دنیای نی نی ها برای ماهم هست پس اومدیم بلاخره با شما خانم گل آشنا شدم با نی نی مربایی تون خوشحال میشم اومدید نظر بدید و توی بحث ها وحرفهای ما هم شریک بشید من همیشه میام بهتون سرمیزنم ومطالبتون را میخونم. یاعلی www.ninivamaman.niniweblog.com
شهرزاد مامان حسین
17 آبان 90 23:23
الهی چه پسر زلالیه که عاشق بارونه. خدا حفظش کنه.
مامان پریسا
18 آبان 90 9:59
سلام گلم همراه ماهان جان بفرما تولد پریسا. چتر هم لازم نداری گلم.
مامان الی
18 آبان 90 10:45
سلام عزیزم
372 واحدی آپارتمانهای داخل توحید هستن. خانم عسگری مربی 3-4 ساله هاست



سلام.آره میشناسمشون.اولین مربی که تو مهد ماهان باهاش برخورد کرد خانم عسکری بودن که همون روز کار رو شروع کردن.(ماهان چند روز دیر رفت مهد)الان مربی شیفت بعدازظهر هستن.ماهان صبح میره.
سمیه : مامان مسیح مقدس
18 آبان 90 11:30
عزیزم...تو چقده مهربونی....واااااای مامانی خوش به حالت پسرت بزرگشده و می تونه باهات حرف بزنه عالیه این گل پسر
مامان آريا
18 آبان 90 12:08
خاله قربون پسر با احساسم برم كه عاشق بارونه پس توي اين چندروز كه برف و بارون مي ياد حسابي كيف كردي ماهاني ها عكساتون خيلي خوشگله خوشبحالتون ما كه حياط نداريم و آريا فقط بايد از پشت پنجره نظاره گر باشه
کوثر آبجی کیمیا
18 آبان 90 15:18
نه خاله همینطولی پلسیدم اما... هنرمندینا خداییش
مریم
18 آبان 90 22:13
سلام عزیزم اومدم حاضری بگم
سودابه
21 آبان 90 13:11
کی میگه دل من برات تنگ نشده.. نبودم یه مدت... بابت تبریکت متشکرم... هنوز به طرز غریبی دلم مداد و پاکن و دفتر میخواد... امتحان میخواد... معلم میخواد..ولی دیگه مثل قبل دانشگاه رو دوست ندارم... بچه ها رو دوست ندارم... فضا خفه کننده ست... در ضمن وب ماهان خیلی قشنگه... یه روز میام بیشتر میخونم... آخه الان سر کلاسم!!!!


یه وقت خسته نشی سر کلاس.
مامان حسنی
25 آبان 90 23:06
خوش به حالتون ما که ارزو به دلمون موند حتی بوی نم بارون به مشاممون برسه انگارابرها ازبالای یزدمون می پرن
مامان ماهان
28 آبان 90 17:00
چه کاردستی خوشگلی درست کردی عزیزم مامانی خیلی قشنگ و با احساس نوشتی