پسر هنرمند من
سلام زیباترین!
پسر گلم نمیدونم وقتی انشاءالله بزرگ شده ای و این پست رو میخونی دست تقدیر و روزگار تو رو به کجا و چکاری کشونده.امیدوارم بهترینها نصیبت شده باشه که شایسته بهترینهایی عزیز من.
واقعیتش استعداد خوبی برای نقاشی داری ولی علاقه خیر.من همه سعیمو میکنم که اگه بشه این علاقه و انگیزه رو در تو بوجود بیارم.نمیدونم موفق میشم یا نه؟تا مصلحت خدا چی باشه؟
خودم خاطره بدی از بچگی تو این مورد دارم.از وقتی خیلی کوچیک بودم به نقاشی خیلی علاقه داشتم.رو کاغذ،رو خاک و شن وحتی گاهی تو هوا نقاشی میکشیدم.تا اینکه کلاس دوم ابتدایی برای نقاشی ثلث اول یه خانمی توی نقاشیم کشیده بودم که پایین دامنش یه کم کج شده بود.وقتی معلممون میخواست نمره بده جلوی همه منو صدا زد و با تمسخر گفت:این زنه داره میرقصه؟(و اون موقع هم که رقص رو با کفر یکی میدونستن).همه بچه ها زدن زیر خنده و من خیلی خجالت کشیدمو همین مساله باعث شد من اعتماد به نفسم تو نقاشی رو از دست بدم.موقعی که راهنمایی بودیم یه معلم هنر با ذوق داشتیم که زیاد مسابقه نقاشی میذاشت.باورت نمیشه اگر بگم من برای همه مسابقه ها نقاشی میکشیدم ولی به معلم نشون نمیدادم.با وجود اینکه اغلب نقاشی من از اونی که برنده میشد بهتر بود.ولی....
حتی یکبار که یادم رفته بود نقاشی رو از دفترم جدا کنم وقتی معلم داشت ردیفهای جلویی رو نگاه میکرد من نقاشی رو از دفترم جدا کردم و تو کفشم قایمش کردم.موضوعش هم در مورد حضرت علی (ع) بود.و من بدون اینکه نقاشی فرشچیان رو دیده باشم چیزی شبیه اون رو کشیده بودم.یعنی حضرت علی رو از پشت سر کشیده بودم و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رو روی دوتا زانو.
حالا بهتره از خاطرات مامان بگذریم و به تو برسیم.چند وقت پیش یه تخته وایت برد آهنربایی برات خریدم.تا حدود یک هفته خوب سرگرمت میکرد ولی بعدش کنار گذاشتیش.اینم یه نمونه هنرنمایی با اون تخته.
یه مدت هم به گچ علاقه پیدا کردی که من هم میز کامپیوتر رو در اختیارت گذاشتم.
چند شب پیش هم رفته بودیم غرفه هایی که به مناسبت عید تا عید توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شده بود.یکی از غرفه ها هم غرفه نقاشی بود.اولش اصلا راضی نشدی نقاشی بکشی.ولی وقتی نمایش شروع شد چون تو از اون عروسکهای بزرگ خوشت نمیومد،یه نگاهی به پاستلها انداختی و با حواس نیمه جمع نقاشی کشیدی.(یه نی نی کنارمون بود که بیشتر حواست به اون بود.)خانمی که مسؤول غرفه بود نذاشت نقاشیت رو بیارم و فقط تونستم یه عکس ازش بندازم که متاسفانه کیفیت چندانی نداره.
میگن والدین میخوان عقده های گمشده خودشون رو تو بچه هاشون پیدا کنن.و منم بر همین اساس چون نمیخوام بهت ظلم بشه اصلا در مورد نقاشی بهت اصرار نمیکنم.ولی تلاشم رو میکنم و سعی میکنم شرایط رو تا اونجایی که برام مقدوره برات مهیا کنم.بقیه راه دیگه با خودته عزیزم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن:برای دیدن بقیه نقاشیهای ماهان میتوانید صفحه نقاشیها(قسمت صفحات جداگانه) رو ببینید و یا اینجا کلیک کنید.