من تنهام
سلام همکار.
عمر من،نفس من،جیجر من دیروز چندین بار به من گفتی:"مامان من تنهام.یه نی نی کوچولو بدنیا بیار با من بازی کنه تا من تنها نباشم."گفتم بهش چی یاد میدی؟گفتی:"من پازلهامو بهش یاد میدم.میگم اینا آسونه.اینا هم سخته."قربونت برم مامان که هم آسوناشو بهش یاد میدی هم سختاشو.
ولی عزیزم این خواسته تو فعلا امکانش نیست و نمیدونم اصلا امکانش بوجود میاد یا نه؟تا خدا چی بخواد.
ظهری داشتیم با همدیگه ماشین بازی میکردیم و طبق معمول من پلیس بودم.تو هم هلی کوپتر پلیس رو برداشتی و گفتی منم پلیسم.بهت گفتم ما با هم "همکاریم" و تو اینقدر از این کلمه خوشت اومده بود که شب هم موقع بازی با بابایی میگفتی به من ماهان نگو.من همکارم.جالبتر اینکه بابایی هم از این کلمه خیلی خوشش اومده بود و سحری هم همش به من میگفت همکار.
آخر شب هم که میخواستی بخوابی باز گفتی:"مامان من تنهام...................
ایشالله خوابهای خوب ببینی پسر گلم