یه خاطره
روزی که خونه دایی شهرام بودیم تو و هلیا رو بردیم باغ پرندگان.تجربه جالبی بود.هرچی گیلاس و زردآلو بود رو دادین پرنده ها.با اصرار تمام به طاووسها میگفتین "هسته گیلاس رو در بیار.با توام.هسته رو در بیار"
کبوترها رو که خارج از قفس بودن کیش میکردین تا پرواز کنند.مسوول باغ یه طوطی سفید کوچولو که شیرینکاری انجام میداد رو از قفس درآورده بود تا بازدید کننده ها رو سرگرم کنه.طوطی چند قدمی دورشد وتو دنبالش دویدی تا اونو هم مث کبوترا کیش کنی ولی یه دفعه طوطی به طرفت برگشت و برای دفاع از خودش صدایی درآورد.تو هم سریع فرار کردی.برای کسایی که اونجا بودن این کارهات اینقدر بامزه بود که ازت فیلم میگرفتن.
این طوطی هم برای تشکر از دایی داره موهاش رو صاف میکنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی