ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

پس از باران.

1390/9/2 6:04
نویسنده : مامان
2,077 بازدید
اشتراک گذاری

سلام لطیف ترین احساس!www.smilehaa.org

بعد از بارون اول امسال هر وقت یه ابر کوچولو هم تو آسمون میدیدی میپرسیدی:" مامان میخواد بارون بیاد؟"www.smilehaa.orgمن هم برات توضیح میدادم این ابرا کم هستن و ضعیف. بارون ندارن.باید ابرا محکم بشن حرکت کنن به هم بخورن،بعدش هم رعد و برق و بارون میاد.

پریروز یه کم ابرا بیشتر شده بودن.از مدرسه که اومدم بدو اومدی جلوم و گفتی مامان من دعا کردم بارون بیاد.اما وقتی تا شب خبری از بارون نشد با یه معصومیت لطیف بچگانه ای گفتی:"من از دست خدا ناراحتم."www.smilehaa.orgپرسیدم چرا؟گفتی:"آخه ابرا بٍست نمیشن با هم تصادف کنن بارون بیاد."(به جای محکم از مترادفش "سفت"استفاده کردی که "بست"تلفظش میکردی)

منم برای همدردی با تو اومدم پشت پنجره و گفتم خدا جون ماهان دعا کرده.اگه بارون نیاد از دستت ناراحت میشه ها.www.smilehaa.org

خداجونم شکرت که طاقت ناراحتی ماهان رو نداشتی و فرداش دعای پسرم رو اجابت کردی.www.smilehaa.org

موقع شروع بارون خونه نبودم ولی همین که رسیدم سوار ماشین شدیم و به بهونه رسوندن خاله ایران رفتیم تو دل بارون.ولی به خاطر سرماخوردگی که خیلی وقته اسیرت کرده و خدا رو شکر حالا رو به بهبودی هستی از ماشین پیادت نکردم.

موقع ناهار هم همه پرده ها رو کنار زدم که از دیدن بارون و شنیدن صداش لذت ببری.ازم خواستی چراغا رو هم خاموش کنم تا هیجان رعد و برق بیشتر باشه.www.smilehaa.org

دو سه ساعتی گذشت .بارون قطع شده بود.ولی از بس این صحنه رو دیدم طاقتم تموم شد.

              فدای احساست

توصیه های دکتر و سفارشات اکید بابایی رو نشنیده گرفتم.شال و کلاه کردیم و رفتیم تو حیاط.هر چند بارون نمی بارید ولی آثارش همه جا بود و حسابی خودمون رو غرق رحمت پس از بارون کردیم.www.smilehaa.org

 

با شوق تموم چتر ماشینی رو که عاشقشی برداشتی و بیرون زدی.چترو روی سرت گرفتی ولی دیدی بارون نمیاد یه کم دلخوری کردی و بستیش.

             

چترها را باید بست.زیر باران باید رفت.

                                           ********

منم  قطره های روی برگها و گلها رو نشونت دادم و بازی شروع شد: 

تو گلستانمی.

                                             ********

شاخه ها رو تکون میدادی و از ریختن قطره های بارون روی صورتت عشق میکردی.

              عشق طبیعت

ای جونم

                                              ********

آخر سر هم تصمیم گرفتی بارونا رو بخوری.

              نوش جان

گوارای وجود

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                      

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

مامان معين
2 آذر 90 8:06
ماهان جون واسه ما هم دعا كن ، مخصوصاً ميگن دعاي زير بارون خيلي خوبه و امكان استجابتش بيشتره ، دوستت دارم با اون دل قشنگ و پاكت
مامان سانای
2 آذر 90 8:44
سلام مادر با احساس راستشو بخوای من از پسر بچه خوشم نمی اومد فکر می کردم دختر بچه ها شیرین هستن. ولی از وقتی که ماهان جون رو شناختم و کارها و حرفاشو خوندم نظرم عوض شده هر وقت وب بیام باید سری به ماهان بزنم تابینم چه کارهای جدیدی انجام داده چه حرفهای جدیدی گفته. خلاصه کلام ماهان جان دوستت دارم .


ممنون خاله جون.شما لطف دارین.خجالتی هستما.
مامان نيكان و روهان
2 آذر 90 9:11
قربون اون دعا كردنت عزيزم
قربون اون شعورت عزيزم
تا دلهاي پاك و قشنگ شما كوچولو ها هست خداوند هميشه اول حرف دل شما ها رو ميشنوه عزيزكم


سلام خاله جون.خیلی ممنون از اظهار لطفتون.ولی کو آدرستون.الان تو نی نی وبلاگ جستجو میکنم.کاش ببینمتون.
مامان سام
2 آذر 90 9:43
چه چتر خوشگلييييييييييييييييي
مامان سپنتا
2 آذر 90 10:22
سلام.چه احساس قشنگ.چه قشنگ با پسرت و احساس لطیفش زندگی می کنی. تبریک می گم. راستی چترش هم خیلی خوشگله.
مامان پریسا
2 آذر 90 11:20
سلام دوست عزیز. چه عکسای هنری قشنگی گرفتی. ایشالله که هیچ وقت ماهان جان مریض نشه. وای که چقدر مریضی بچه ها سخته. ممنون که از پریسا احوال پرسی کردی گلم. همیشه شاد باشی.
خاله ندا
2 آذر 90 13:34
وای خاله جون چه چتر خوشکلی قربون اون حس لطیفت بشم این سری وقتی بارون میومد همش به فکر تو بودم خوشحالم که خدا خواست و ابرا بست شدن و بارون اومد
مامان آرمان
2 آذر 90 13:41
خوشحالم که بارون اومده و باعث خوشحالیتون شده.امسال بچه ها معنای بارون و برف را خیلی خوب درک میکنن.
پارسال آرمان راجب و باران و برف سوال نمیکرد فقط میدید ولی امسال باید براش توضیح داد.آرمان بخاطر تجربه بدی که از بارون و رعد داره اصلا از بارون خوشش نمی یاد ولی برف را خیلی دوست داره.


آخیش چرا خاله جون؟؟
مامان آرمان
2 آذر 90 13:42
قالب جدید مبارک


مرسی خاله جون.خیلی وقته تغییرش دادیم.
سید امیر عباس بابا
2 آذر 90 18:33
سلام دوست جونی... خوبی؟؟؟ فرا رسیدن محرم رو بهت تسلیت میگم پیشاپیش... یه پیرهن خریدم برا شب هفتم محرم ... میخوام علی اصغر بشم امسال ... میای ببینی بهم میاد یا نه؟؟؟؟ منتظرتم دو تا مطلب آخری وبلاگمو بخون... دوستت دارم... می بوسمت سید امیرعباس بابا
مریم
2 آذر 90 22:08
رمزو براتون گزاشتم
نی نی توپولی
3 آذر 90 2:07
قربون اون دل پاکت و چتر قشنگت...
آکام
3 آذر 90 12:36
سلام خوشحالیم که به شما خوش گذشته واین چند جمله را تقدیمتان میکنیم چترها را ببندیم ، به ضیافت قطره های پاک باران برویم و بگذاریم باران گناهانمان را پاک کند و بشوید.نگاه خسته مان را زیر باران تازه کنیم چرا که فردا طلوع پاک رویاهاست. چترهارا ببندیم باران زیباست...! رنگين کمان پاداش کسي است که تا آخرين قطره زير باران مي ماند
مامان آرین
3 آذر 90 15:01
بچه ها بیاین ساندویچ
مامان علی
3 آذر 90 16:33
چقد احساست قشنگه چقدر این حس و دوست دارم. هر وقت به وبت میام آرزو می کنم میشد دور زمان رو تندتر کرد که پسرم اینقدری بشه که باهاش درددل کنم. قالب جدید هم مبارک
داي ممد
3 آذر 90 18:45
داي سلام خوبي؟ دايي برا من هم دعا كن شايد يه فرجي بشه



سلام دای ممد.کدوم فرج رو منظورته؟؟
یک عدد مامان
3 آذر 90 20:15
داشتم این پست رو میخوندم همش نگران بودم ، میگفتم خدا کنه آخرش بارون اومده باشه و دل آقا مان شاد شده باشه مامانی عکساتون خیلی قشنگ بودن
داي ممد
3 آذر 90 22:06
داي همون فرجي كه كار گيره ادم بياد


باشه دای ممد.این فرج رو حتما دعا میکنم.
مامان ماهان
3 آذر 90 23:53
به به چه مادر و پسر با احساسی چه چتر خوشگلی هم داری مامانی عکسا واقعا زیبا شده دستت درد نکنه
مامان آناهل
4 آذر 90 11:37
خیلی قشنگ بود . هم احساست هم عکسهات . راستی عمو ممد ، خیر باشه ایشالله . حالا که اینجوریه هممون دعا میکنیم . ..
مامان حسین
4 آذر 90 16:15
سلام عزیزم خوبین دلم براتون تنگ شده بود. عکسا فوق العادست...دستت درد نکنه
مامان حسنی
4 آذر 90 19:37
سلام ماهانم قربون اون دل پاکت که خدا اینقدر هواشو داره چه حیاط قشنگی دارین چه باصفاست این یزد خشک شده ماهم بالاخره بارون اومد با حسنی رفتیم زیر بارون به من میگه مامان اب میریزی
مامان اسراواسما
5 آذر 90 8:18
سلام بر مامانی بااحساس وگل پسرش!میگم اگه اونورا کمبود بارون دارییییییییییین تشریف بیارین اینجا مادر خدمت باشیم
مامان طاها
5 آذر 90 16:16
من و تو با هم تفاوتهای زیادی داریم تنها نقطه مشترکمون تو حس زیبای مادر بودنه. وبلاگه بسیار زیبایی دارین . خوشحال میشم به طاهای منم سر بزنید و با هم تبادل لینک داشته باشیم.
علی(معلم)
6 آذر 90 22:54
سلام . خیلی خوب و قشنگه وبلاگ بارونی ات مامان ماهان اینا...
خوش باشی


ممنون اینا...
سمانه مامان پارسا جون
8 آذر 90 11:18
چه عکسهای خوشگلی چه آقا پسر گلی چه وب قشنگی خوشحال میشم با هم در ارتباط باشیم عزیزم
مهرانه مامان مهرسا
20 آذر 90 10:07
سلام ايشالا هميشه دعاهات مستجاب بشه عكساي خيلي نازي گرفتيد راستي دندون ماهان جون چش شده انگاري سر جاش نيستش


سلام.ممنون.دندون جلوی ماهان یه حفره کوچولو داشت که باعث شد همون قسمت از دندون دچار پوسیدگی بشه.الان پرش کردیم و ریشه رو نگه داشتیم تا مشکلی برای دندون دایم پیش نیاد.متاسفانه نشد روکش کنیم تا ظاهرش حفظ بشه.
مادر کوثر و علی
2 اسفند 90 15:35
عکسا علی بودن چه طراوتی چه بارونی چه حس خوبی