ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

خانه ام فانوس

1390/6/20 1:44
نویسنده : مامان
3,060 بازدید
اشتراک گذاری

حدود ١٥ سال پیش بار اول که مامان به این شهر اومد و با مرحوم بابابزرگ مهمون خونه پر مهر حاجی شد فکر نمی کرد که یه روز ساکن اینجا بشه و هر وقت دلش گرفت راهشو به طرف این خونه کج کنه.

باباجون هم که قبلا اصلا پاشو اینجا نذاشته بود.ولی خوب شاید اصلا تقدیر این بوده که مرحوم بابا بزرگ با آقای حاجی دوست بشن برای این روزای مامان و بابا.

           

نمیدونی پسرم چقدر شباهت فکری و اخلاقی بین آقای حاجی و مرحوم بابا بزرگ هست.یه نمونه رو برات میگم:

چند سال پیش موقع خونه تکونی مامان بزرگ یکی از دفترچه روزانه های بابابزرگ که حسابهاش رو توش مینوشت و مربوط به سال٥٩ میشد رو پیدا کردیم.توی آخرین صفحه اون که روز٢٩ اسفند بود وتعطیل بوده و بابا بزرگ حسابها رو ننوشته بود یک بیت شعر در مورد مهمان نوشته شده بود(اینو اضافه کنم که بابابزرگ خیلی مهمان نواز بودند.)

همون سال موقعی که برای تعطیلات نوروز اومدیم اینجا عید دیدنی،دیدم همون بیت سر در ورودی خونه حاجی حک شده.(حاجی هم فراوون مهمان نوازه)

از آقای حاجی در موردش جویا شدم،گفت آخرین روزهای اسفند ٥٩ به یه جوشکار سفارش دادم تا این بیت رو بالای در بنویسه.

جالب اینجاست که این دو نفر اون موقع اصلا همدیگه رو نمیشناختند و بین شهر ما تا شهر اونا یک صبح تا شب  راه فاصله بوده.

حالا خونه آقای حاجی برای ما شده یه پاتوق.چون واقعا مث پدرم دوستش دارم و حاج خانم مهربون رو هم مثل مادرم دوست دارم.خدا حفظشون کنه.

            

 هفته قبل حاج خانم رفتند زیارت حرم امام رضا و این انگشتر خوشکل نقره رو واسه تو سوغاتی آوردن.دستشون درد نکنه.از قضا شبیه انگشتر بابا جونه.

     دستتو قربون    خودم انگشتر و یارم نگینه

  

 از فروغ روی مهمان شد منور خانه ام          خانه ام فانوس و مهمان شمع و من پروانه ام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

نسترن
20 شهریور 90 9:51
آخی جانم..... دلم براتون یه ذره شده بوود..دوستتون دارم.ماهانو ببوسین
فهیمه مامان پرهام
20 شهریور 90 10:56
خدا رحمت کنه پدرتونو و مامان بزرگ و بابابزرگ ماهان جونو براتون حفظ کنه انگشترشم مبارک باشه
فهیمه مامان پرهام
20 شهریور 90 11:14
یادم رفته بود که تشکر کنم بابت اینهمه تعریفی که از من کردین آخه اومدم و پست تولد ماهان جونو دیدم یادم رفت بگم که : نه بابا من انقدرام که شما گفتین هنرمند نیستم .... توی نوشتن که خیلی از دوستان بهتر از من می نویسن، تا این حد کم هم که دوستانم خوششون اومده به خاطر علاقه به ادبیات بوده، عکاسیم هم از فروردینه که فقط بطور تجربی شروع کردم و هنوز یه آماتورم. هیچ سر رشته ای هم ندارم حتی هیچ کدوم از قابلیت های دوربینم رو هم نمی شناسم اما شما که از تولد ماهان جون کاملا" مشخصه که هنرمندی و مهربونیت برای ماهان جونم که واضح و آشکاره همیشه با خودم میگم کاش مثل شما تا اون حد صبور بودم برای پرهامم
فهیمه مامان پرهام
20 شهریور 90 11:53
بخش "وبلاگ دوستان" اسامی ِ دوستان بلاگفائی رو وارد می کنی و مثل گوگل ریدر عمل می کنه. در ضمن توی بخش "مطالب دوستان" هم، همون وبلاگائی رو که در بخش "وبلاگ دوستان" وارد کردین رو با اسم پست شون نشون میده من برای دوستان پرشین بلاگ و نی نی وبلاگ می خواستم دو تا وبلاگ دیگه درست کنم تا از آپ کردنشون با خبر بشم، که دیدم امکانش نیست
فهیمه مامان پرهام
20 شهریور 90 12:43
فدااااااااااااااااااااااااااات
مامان ریحانه
20 شهریور 90 13:11
سلام نظر خصوصی
مامان آريا
20 شهریور 90 13:42
عزيزم انگشترت خيلي خوشگله مباركت باشه دست حاج خانوم هم درد نكنه كه براي دستاي خوشگلت اين انگشترو خريده
بابایی ماهان
20 شهریور 90 14:16
واقعا بابا مامان راست میگه آقای حاجی خیلی رفتارش مثل خدا بیامرز بابا بزرگ هست.
محمد گیان
20 شهریور 90 15:49
سلام خاله خوبی ماهان گلت چطوره ماهان جون بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مادر کوثر
20 شهریور 90 15:54
عمه مائده
20 شهریور 90 16:00
سلام چه وبلاگ با مزه ای دارین خوشم اومد با تبادل لینک موافقین؟
مامان سهند
20 شهریور 90 19:47
خاله جونم یه خبر خوش دارم بدو بیا آپممممم
مریم
20 شهریور 90 21:44
سلام متشکرم حتما عکس اونارو می زارم ماهان رو جای من بوبس
مامان ماهان
21 شهریور 90 9:07
سلام خدا بیامرزه آقای حاجی رو هم خدا حفظش کنه
رژیار
21 شهریور 90 10:41
سلام مامان
وبلاگت رو خیلی دوست داشتم .امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و خوشحال باشین. این پست رو که خوندم شوکه شدم . از مهمون نوازیشون که ما دیده بودیم و چه بی دریغ بود. خدا رحمتشون کنه واقعا . و از این شعر که چه با مسما بود . دلم لرزید.


سلام خاله جون.نمیدونی چقدر خوشحالم از دیدنتون.
خاله ندا
21 شهریور 90 23:39
من قربونه اون انگشت كوچولوت و انگشتر خوشكلت دست حاج خانم درد نكنه . ماماني خوش به حالت كه ميتوني هميشه موقع دلتنگيت بهترين جا بري
مامان پارسا
22 شهریور 90 0:32
عجب تفاهمی انگشتر آقا کوچولوتون هم مبارک