لوراکس من
سلام جوانه امیدم!
امروز باغبان فضای سبز شهرک داشت درختا رو هرس میکرد.با شنیدن صدای اره برقی پشت پنجره رفتی:
+ مامان درختا گناه دارن.
- آره مامان.ولی اونا رو که قطع نمیکنن.شاخ و برگهای اضافیشون رو میچینند.
+ درختا گناه دارن.
ـ اینجوری بهتر نفس میکشن.یادته اون درخته رو خیلی بلند شد باد از جا کندش.اینجوری خیلی بلند نمیشن.
+ درختا گناه دارن.
- ببین تو موهات بلند میشه میری آرایشگاه مرتبشون میکنی.الان این آقا داره موهای درختا رو مرتب میکنه.
+ بیا بریم سی دی اون آقاهه پاهاش درازه رو ببینیم.بابا لنگ دراز رو نمیگما.یکی دیگه.
ـ تو که دیروز لوراکس رو دیدی.
+ ولی تو ندیدی.
لوراکس رو دیدم استاد عزیزم.شرمنده کردی مامان رو با این شیوه تربیت.بدون چانه زدن.بدون حرفی اضافی.بدون استدلالهای پشت سر هم.بدون کمک از کتابها و سایتهای روانشناسی و مشاوره.حرفی برای گفتن نمونده.
گفتم:حق با تو هست.من اشتباه کردم.
گفتی:قطعشون نکردن.