ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

این نیز بگذرد.

1391/10/8 3:49
نویسنده : مامان
1,912 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان!

   همه وجود و فکر و ذهن و عشق و زندگی مامان!دوستت دارم.خودم رو نمیدونم الان چطورم ولی شما شکر خدا رو به راهی.بنده دو کلام عارضم خدمت شما."من عاشقتم".حالا بیخیال آزمایش کردنم میشی؟

  میدونم که همه روانشناسها و کارشناسان علوم تربیتی لجبازی رو خصلتی طبیعی و ضروریمیدونند و اصلا لجبازی نکردن رو یک عارضه حاد روانی میدونند. و این رو هم میدونم که بچه ها میخوان با این کار اطرافشون رو شناسایی کنند و ببینند تا کجا میتونند پیش برن.اما واقعیتش احساس میکنم یه وقتایی کم میارم.من همه رو گذاشتم به پای "اقتضای سن تو"،تو هم این کم آوردن رو بذار به پای "اقتضای سن من".اینجور بی حساب میشیم.چشمک

  البته اینو هم بگم که هم تو دست منو خوندی هم من دست تو رو.همینکه میبینم یه وقتایی نمیتونم با ترفندای قبلی راضیت کنم یعنی اینکه ... نه اصلا هیچ معنی ناخوشایندی نیست.یعنی اینکه پسر من بزرگتر شده،یعنی اینکه پسر من باهوشتر شده و یعنی اینکه منم باید بزرگتر بشم و این یعنی پیشرفت.

 گردنم میمونه اگه نگم که بعضی وقتا خودم لذت میبرم از این لجبازیهات.و اتفاقا خودم هم میشم دختر بچه ای لوس و مقابلت قرار میگیرم اما اغلب کم میارم و بغلت میکنم و گاز و بوس رو با هم روی اون لپهای خوشکل پیاده میکنم.

  خودت هم گاهی خوشت میاد از این لجبازیها و استقلالت نمونه ش امروز ظهر:قرار بود ناهار رو تو حیاط بخوریم(آخه این روزا هوای اینجا کاملا بهاریه) و طبق معمول مسئولیت تو پهن کردن یه زیرانداز دو نفره بود.بر گشتی به من میگی:"مامان تو بگو فرش رو زیر درخت پهن کن تا من به جاش ببرم دم در پهنش کنم."

  و گاهی هم پشیمون میشی و شب موقع خواب اظهار ندامت میکنی و میگی مامان من خیلی سعی میکنم پسر خوبی باشم اما نمیشه.

  ماهان نازنینم تو بهترینی.کارهایی که میکنی هم همه طبیعی هستند و نمیشه اسم لجبازی رو روی  اونها گذاشت.برای تو حکم بازی رو دارند.مخصوصا اینکه تو سنی هستی که درک خوبی از اطرافت داری.ایراد کار از مامانه. مدتیه که خیلی کم حوصله و زود جوش شدم.خودم هم دلیلش رو نمیدونم.هیچ مساله خاصی هم توی زندگیمون پیش نیومده که بخوام به اون ربطش بدم. ظاهرا درد روزمرگی هست.خدا کنه زودتر برطرف بشه.هفته گذشته دانش آموزا هم به مامان تغییر رفتارش رو گوشزد کردن.از همتون معذرت میخوام.

خدایا :

هرگز نگویمت که بیا ... دست من بگیر !

عمری گرفته ای .

مبادا رها کنی ! ...

سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم        رنگ رخساره خبر میدهد از سر نهانم           گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم        باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

هیراد و عمه لیلاش
8 دی 91 7:28
*سلام ، امیدوارم یلدا بشما خوش گذشته باشه * من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان ثنا و ثمین
8 دی 91 22:30
سلام خانومی.خوبین.دلم تنگولیده بود براتون. به قول شما این روزمرگیهاست که آدم رو کلافه میکنه.من وقتی کم میارم سعی میکنم دنبال یه تغییر و تحول بگردم که حالم رو دگرگون کنه.مثل پیاده روی یا خرید یا جابجائی لوازم خونه
فهیمه
9 دی 91 6:45
سلام عزیزم این حال و روزی که توصیف کردی برا همه مون پیش میاد. نگرانش نباش عزیزم. منم هفته ی پیش همین حال رو داشتم و به قول مامان ثمین جون با یه تغییر دکوراسیون واقعا" حال و هوای سه تامون عوض شد امیدوارم دوست خوبم زود زود شاد و پرانرژی بشه
محبوبه مامان الینا
9 دی 91 7:17
وای عزیزم از کم حوصله ای و زودجوشی نگوالینا هنوز به سن لجبازی نرسیده دیروز داشت با عشق به من ابراز احساسات میکرد از بس بهم چسبید باهاش برخورد تندی کردم یه نیگا کرد و با مظلومیت گفت مامانی دوست دارماز خجالت دوست داشتم زمین دهن باز کنه من برم توش
مامان سانای
9 دی 91 8:45
عزیزم به قول خودت اقتضای سنشه من هم خیلی وقتا کم می یارم .ماهان پسر باهوش ومودبیه یه کم که بگذره خودش متوجه می شه و لجبازی نمی کنه . دوستتون دارم
مادر کوثر
9 دی 91 9:20
آفرین مامانی صادقانه و زیبا و با فکر مینویسی امیدوارم حال و هواتون به بهترین نحو تغییر کنه اما امان از این لجبازی راستی بروز شدیم و متشکر از نظرات عای و خوشگلتون
مادر کوثر
9 دی 91 14:46
عزیزمممممممممممم مرسی که اومدی و یه عالمه نوشتی اما چیزی ثبت نشده
zizigo0ol0
10 دی 91 0:37
akhi aziz delam khob mamanesh mehrabon bash
مریم--------❤
10 دی 91 11:20
اونم مث من لجباز شده راستی مامانی شما همون ادم هستین مطمئنم اگر هم اون نیستین مطمدن باشین هنوزم بهترین
مریم--------❤
10 دی 91 11:20
ببخش مطمئن
راستی امتحاناتتون شروع شده؟


بههههههله
مامان متین وکسرا
11 دی 91 11:55
تو عالی هستی مامانی
مامان علی خوشتیپ
12 دی 91 15:14
خیلی قشنگ احساساتتو مینویسی مامان ماهان جون این جور حسها برای همه پیش میاد...بعضی وقتا شاید علتش تغییرات هورمونی و یا کمبود آهن باشه! یه پیگیری کن عاشششششششششق این عکست شدم...ماشاالله...
مامان آناهل
15 دی 91 23:16
ماشالله عکست کلی ناز شده .
مامان حسني
16 دی 91 15:18
خيلي وقت بود ماهان خان را نديده بودم چه اقا شده ماشالله هزارماشالله به اين پستت خيلي نيازداشتم تا حدوي مي دونستم تو سه سالگي لجبازميشن ولي گاهي خيلي خسته ميشم خصوصا وقتي كم ميارم وعجله هم دارم وباباهم دادش دراومده اخه مشكل من دوتاست يكي راه اومدن با نيم وجبي خونه ويكي راضي كردن آقاي خونه كه بهش بفمونم رفتارحسني طبيعيه اقتضاي سنشه ومي واداستقلالش را نشونت بده بزرگ بشه خوب ميشه نبايد باهاش لجبازي كنيم مثل دوطرف طناب خدا به من صبروطاقت بده كه بانيم وجبي كنارمي ام ولي ...........
بهشاد(مادر رادین و راستین)
17 دی 91 0:10
ماشالله ....... خدا پشت و پناهش
بهشاد(مادر رادین و راستین)
17 دی 91 0:15
مامانی جون کمی به خودت برس ... استخر ... خرید ... آرایشگاه ... یه هدیه ی کوچولو برای خودت بخر ... و ... هر طوری که خوشحال می شی و حال و هوات عوض می شه انجام بده خداروشکر اینقدر عاقل و فهمیده هستی که خستگیت رو پای ماهان جون نمی ذاری طبیعیه منم گاهی از زندگی خسته می شم. بوس برای هر دوتون
مامان علی
17 دی 91 0:32
بنظرم سخترین و شیرین ترین شغل تو دنیا بچه داریه !!!! هر چی بزرگتر می شن به همون نسبت کارسختتر می شه .مخصوصا بچه ای مثل ماهان که باهوش و فعاله این نحوه برخوردش قابل انتظاره. منم گاهی از کارای علی گریه ام می گیره تازه من که اول راهم بعضی وقتا واقعا دلم می خواد داد بزنم اما خیلی زود پشیمون میشم به خودم می گم شیطنتش نشونه است نشونه شادابی و سلامتیش... ان شالله خداوند صبرو قوتی بهت بده تا این روزا بگذره بدون اینکه آسیبی به روحیه قشنگ و لطیف مادر و پسر وارد بشه