همه روزهایت مبارک.
سلام بهانه قشنگ زندگی!
روزت مبارک عزیزم.دعا میکنم زیر سایه لطف الهی سالم و شاداب باشی.ایشالله این روز رو به نوه هات تبریک بگی همه وجودم.
صبح که میخواستم برم خواب بودی و نتونستم روزت رو تبریک بگم.بعد از ظهر که اومدم روزت رو بهت تبریک گفتم اما تو گفتی مامان امروز روز من نیست.گفتم امروز روز جهانی کودکه.گفتی نیست. باور کن .آخه تو مهد برامون جشن نگرفتن.گفتم اشکالی نداره دو روز پیش هم روز جهانی معلم بود ولی هیچکس برای ما جشن نگرفت.گفتی شما بزرگین ولی باید برای ما بچه ها جشن میگرفتن.پرسیدم میخوای خودمون جشن بگیریم؟دلت نخواست.
البته مهد امروز بهتون هدیه داده بود ولی فکر میکنم چون سالنی که میتونستن توش جشن بگیرن در دست تعمیره،محدودیت داشتن.حالا که صحبت مهد شد اینو هم بگم که از تیرماه برای شروع دوباره مهد روزشماری میکردی و بارها از من می پرسیدی کی مهدمون باز میشه؟نمیدونی همین سوال ساده چه تاثیر مثبتی روی روحیه مامان داشت این تابستونی.خدا رو شکر که امسال با ذوق و شوق فراوون رفتی مهد.
مدت زیادی هست که فرصت نمیکنم خاطرات قشنگت رو ثبت کنم.یه عالمه کارای بامزه،یه دنیا شیرین زبونی و سیلی از سوالات هوشمندانه که بعضی وقتا نه تنها از پس جواب دادنش برنمیام که مخم هم هنگ میکنه چطور این سوال به ذهنت رسیده.(هزار ماشالله)و صد حیف که وقتی فرصتی دست میده دیگه ذهنم یاری نمیکنه برای یادآوری و ثبت اون سوالها.
حالا این یکی رو که یادمه علی الحساب داشته باش:توی دستشویی همینطور که داری بررسی میکنی که مخلفات ناهار رو پس دادی یا نه و در شگفتی از اینکه چرا گوجه ها هستن ولی ژله ای که بعد خوردی نیست یه دفعه میپرسی :مامان اسمها چطوری ساخته میشن؟یه توضیح دست و پا شکسته توی اون هوای مطبوع!!میدم و اینبار میپرسی چرا بعضی از اسمها مث همند؟مامان مستاصل هم ضمن شستشوی بوووووو...ق مبارک داره فکر میکنه که ربط دسته سوالهای اولی به سری دوم چیه آخه؟
الهی فدای تو و همه اون سوالهای مربوط و باز هم مربوطت بشم من.
توجیه نوشت:میدونم که صرفا قصد توجیه تنبلیم رو دارم ولی یکی از دلایل ثبت نکردن خاطرات هم کیبورد خرابه.در حدی که برنامه osk هم جوابگو نیست و حروف رو اشتباهی تایپ میکنه یا اصلا تایپ نمیکنه.و من حتی برای یه کامنت کوچولو هم مجبور به کپی ـ پیست کردن یه عالمه از حروفم.