شعور تو... شعور من...
سلام بهترین هدیه خدا !
پسر شیرین عسل نانازی من! دو روزه که خیلی منتظر فرشته مهربون مهدتون هستی.مث اینکه قراره برات جایزه بیاره.دلیلش رو هم که پرسیدم میگی آخه من خیلی پسر خوبی هستم. به مربی مهدتون هم گفتی فرشته مهبرون میخواد برام جایزه بیاره.فرشته مهربون هم که ظاهرا تو عمل انجام شده قرار گرفت دیشب مامان رو فرستاد اسباب بازی فروشی تا جایزه سفارشی رو بخره(جناب هواپیما).اسباب بازی فروشی باطری نداشت و بعدش که با هم رفتیم سوپری باطری برداشتم تا موقعی که جایزه رو میگیری آماده باشه.ازم پرسیدی اینا رو واسه چی خریدی؟گفتم میخوام وقتی جایزه ت رو آوردی بذاریم روش کار کنه.باطریها رو گذاشتی سر جاشون و گفتی فرشته مهبرون خودش باطری میذاره روش.
دیشب هر کاری کردم راضیت کنم تا امروز مهد نری قبول نکردی.هر چی بهت گفتم فردا چهار شنبه س من تعطیلم.دوتایی با همیم فایده نداشت.اصرار داشتی هر طور شده بری مهد.خودم رو جای تو گذاشتم دیدم حق داری.
امروز هم طبق عادت روزای دیگه ساعت 6 بیدار شدم.هواپیما رو باطری انداختم و کادو گرفتم.تو هم حدود ساعت 7 و نیم بیدار شدی و خواستی بری دستشویی.وقتی ازت پرسیدم میخوای امروز بری مهد چیزی نگفتی.بعد که برگشتی اتاقت یه نگاه به من انداختی و گفتی مامان تو امروز هستی؟گفتم آره.گفتی منم مهد نمیرم.فرشته مهبرون یه روز دیگه برام جایزه بیاره.
الهی فدات بشم شیرین عسل مامان! بال در آوردم وقتی مامانی رو به هواپیما ترجیح دادی.دوستت دارم اساسی .نگفتنی.فراوون.شدید.
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مطلب بالا رو امروز وقتی خواب بودی نوشتم ولی بیدار شدی و فرصت نشد ارسالش کنم. امشب یه شرمندگی بزرگ برام موند که از خودم خجالت میکشم که دقیقا زیر همین پست نوشته شده.ولی مینویسم که حماقتم جلوی چشمم باشه و بفهمم که چقدر نادانم.
امشب موقعی که میخواستی بخوابی با وجودی که اتاق تاریک بود دستات رو جوری گرفته بودی که صورتت معلوم نشه.با همون حالت معصومانه بهم گفتی یه فکری تو ذهنمه برات فرستادم تو موبایلت.گفتم چه فکری؟گفتی من پاستیلها رو کشیدم رو فرش تو عصبانی شدی پاکشون کردی منم خیلی ناراحت شدم.
مونده بودم که شرمندگی این کار برای منه.تو چرا صورتت رو گرفتی.بغلت کردم و معذرت خواستم و بوسه بارونت کردم.گفتم ببخشید نباید اونقدر عصبانی میشدم.بمیرم الهی که من خیلی عصبانی شده بودم وقتی دیدم نصف فرش تازه شسته شده زرد و نارنجی و سبز شده.خیلی شرمنده ام.خیلی.منو ببخش اینقدر ناراحت شده بودی و احساس شرمندگی میکردی که روت نمیشد بگی و میگفتی فکرمو فرستادم تو موبایلت.ببخشید تو منو صبح اونجوری بردی تا اوج اونوقت من تو رو اینجوری داغون کردم.
واقعا که!!!شعور تو کجا و شعور من کجا!!!